نميداني بعد تو شوق زندگي در من کور شده است ....کور..درست مثل ديدگان تو
نميداني بعد تو زبانم لال شده است...لال...درست مثل ناگفته هاي تو
نميداني بعد تو روزگارم درهم پيچيد...درهم...درست مثل زلف هاي
شاعر:احمدرضا اسدی
نميداني بعد تو شوق زندگي در من کور شده است ....کور..درست مثل ديدگان تو
نميداني بعد تو زبانم لال شده است...لال...درست مثل ناگفته هاي تو
نميداني بعد تو روزگارم درهم پيچيد...درهم...درست مثل زلف هاي
شاعر:احمدرضا اسدی
دو شعر کوتاه :
بشکند این قلم ،
که جوهرش
بی معرفت آفرید...
بشکند این دست
که قلمش ،
فقط غم به جا گذاشت...
آری
چه خوش باوریم ما !
که با قلم زدن
رویای شاعری در سر داریم !
حسن عباسی
######
قسم
شاعر:حسن عباسی
هر صبح آزادی
که تو از شرق یک حادثه طلوع میکنی
رزهای قرمز حیاط مان
برای بوسه چینی از لبهایت
دست به خودکشی میزنند
و خود را
میان لبهایت خاک میکنند
میرویند
قنچه میزنند
و برای همیشه زنده
شاعر:ثارلله اکبری
تب این درد قشنگ است
بانگ عشق است بلند است
قامت یار چو دیده است
از من و غیر رهیده است
این امید ست و نویدست،
رود و هودو گل و عود ستو
نغمه ی بلبل و رود است که جاریست
گل که آماده به دار است،از
شاعر:سمیه طالبی
با تو از این شبِ رنجــور گذر خواهم کرد
دستدردستِ تو، مسرور گذر خواهم کرد
چـــشم تو شعـــله ی فانوس، نگاهت آتش
بی هــراس از شب پرنور گذر خواهم کرد
دوستت دارم و این راز نــــهان بود، من از
شاعر:فاطمه مهرآسا
"...!"
مرداد شهریور شد و چشم انتظارت مانده ام
حوّا وَشی در حسرتِ سیب و انارت مانده ام
بی من سفر کردی ولی،جامانده یادت پیش من
در قاب عکس خاطره ، دائم کنارت مانده ام
تو پای خوبی های
شاعر:طاهره اباذری هریس
چشمانت درجه های یک ژنرال بود
کودتا کرده اند در سرم
شورش خیابانی کلمات روی کاغذ
این شعر جاي امني
برای مردمک هایت نیست
بايد چشمانت را از این تظاهرات بیرون می کشیدم
یا این تظاهرات را از
شاعر: عارف معلمي
مثل "داعش" که خودش مظهرناامنی هاست
چشمت آغازگر اکثر ناامنی هاست!!!
توهمان "قدس شریفی" که خیابان هایت
همچنان سرخ ترین سنگر ناامنی هاست
"غزه ی" قلب من آمیخته درخون اما
"سازمان
شاعر:مرتضی سعیدی
چشمان تو چشمه ی شراب است انگار
لبهای تو مثل شعر ناب است انگار
از شعر و شراب، در کتاب آمده حرف
آغوش تو یک جهان کتاب است
شاعر:مهدی اشرفی اطهر
من آن سیه نصیب و طالع غمگینم
منم که از تجلی سایه از نور پروینم
دمی قدم بنه به باغ خون جگرم ز مهر
بنوش از باده اشک و سوز حزن آگینم
بخوان چو مرغ سحرگاه شکوه هجر و فراق
بدان چو ستاره شوال خموش و
شاعر:زینب سهرابی
آرامشم همرنگ چشماته
آبی تر از دریای تنهایی
سخته برام این زندگی بی تو
ساحل ترینم وقتی اینجایی
دستامو توو دستات میگیری
دنیا کنارت رنگ میبازه...
آغوش تو تسکین دردامه
دوست دارم بی حدو
شاعر: فاطمه صالحی (رها)
❤️❤️❤️
قدَمَم با قدَمَت میلِ دویدن دارد
لحظه ی بوسه به لب، شوق تو دیدن دارد
گرچه شوقت به دل،از بوسه تو مَنعَم بکنی
نازنین!قصدِ لب انگشت گزیدن دارد؟
در خیالم که در آغوش، تو نامَم
شاعر:مرتضی حسنی
هر روز
که شعری از تو
می نویسم ،
قسمتی از وجودم را
رویِ کاغذ
جا می گذارم .
روزی می رسد ،
که چیزی از من
نمانده !
جز همین شعرهایی ،
که برایت نوشتم .
اصغر
شاعر:اصغر مدققي
دلم تو را بهانه میکند
کاش کنارم بودی
و تو را به فنجان قهوه ای میهمان میکردم
یک فنجان قهوه تلخ
که هنگام نوشیدنش
برق نگاه شیطنت آمیزت
سست کند زانوانم را
و لبخند ملیحت
به طپش قلبم بیافزاید
من و
شاعر:مجید فخرائی مقدم
رخ عيان كن كه قمر از تو خجالت بكشد
بلكه خورشيد زِ نور تو ضلالت بكشد
با حضورِ رخِ نوارانىِ تو نيست بعيد
حالتِ قرصِ قمر رو به كسالت بكشد
مدتى هست كه شهر از رخ تو نورانى ست
وقتِ خورشيد گمانم به
شاعر:مهدى خداپرست
دوش یکی دیدار من آمد
ولی نه آنجور که باید
نظری بر رخم افکند
خبر از حال دلم جست
ولی نه آن جور که باید
به هوای دگری گفت
سخن از فاصله گفت
خبر از خاطره ها جست
ولی نه آن جور که باید
منو از من
شاعر:داود پناهی
تنهایی پس از تو
سال های زندگی یک زندانیست
بعد از آزادی
هر ثانیه
غروب انفرادی تمام نمی
شاعر:سید محمدرضا حسن زاده
دریای من
موج گیسوانت را
به کدامین سو پریشان کرده ای
که این چنین ساحل دلم را
پریشان و متلاطم ساخته ای
کاش دستانم قایقی
و دلم بادبانی
بر امواج گیسوانت بود
تا بیکران ها در می نوردیدم
گاه
شاعر:آرش رحمتی (ا.امید)
آتش زده ای خرمن دل سوخته ای
پیراهن عشق بر تنم دوخته ای
پروانه بودم گرد و جودت گشتم
با عشوه وناز آتش افروخته ای
بیچاره دلم که شور دریایی داشت
با موج نگاه به ساحل انداخته ای
دوری کش میخانه شدم
شاعر:حمید ارامیان