همین که نگاهت کنم
همین که نگاهم کنی
همین که مرا با دو چشم نجیب سیاهت
به شب های عشاق روانه ام کنی
و با لحن بارانیت
ناگهانی صدایم کنی
برایم بس است
هوای دلم با سلامی به تو
به اندازه ی التهاب گل
شاعر:وحیدرضا سیاوشان
همین که نگاهت کنم
همین که نگاهم کنی
همین که مرا با دو چشم نجیب سیاهت
به شب های عشاق روانه ام کنی
و با لحن بارانیت
ناگهانی صدایم کنی
برایم بس است
هوای دلم با سلامی به تو
به اندازه ی التهاب گل
شاعر:وحیدرضا سیاوشان
شاعرم در شعرهايم شور شيداكردن است
گم شدم در خويش ودر من شوق پيدا كردن است
از ترنمهاي باران و سرود چشم يار
چشمه ي خشك نگاهم رو به دريا كردن است
عابر تنها چو بيند درب هاي بسته را
چاره اش
شاعر:احسان ایلخانی
نازنـین نامهربانی ها به یـارت ، چون کنی
این درشتی ها براین شیدای زارت ،چون کنی
زخمها باشد به تن، از دوری آن طـرفه یـار
زخم نو ای بی وفا، بـر بی قرارت چون کنی
اخم و تندی ها چنین با
لبی چـوغـنچه بگردان ، نگو که باشد بعد
به قــدر بوسه بیفـشان ، نگو که باشد بعد
به گوشه ای به کناری اگرکه مِی خوردی
به قدرجرعه مرا خوان، نگو که باشد بعد
سخن زهجروجدایی نگو؛به دور از جان!
تو
شاعر:مهدی زواره ای
با این امید هر روز بیدارم...هر روز که میبینم تورو دارم
هر روز حالم با تو آرومه....حس میکنم خیلی دوست دارم
وقتی که من دستاتو میگیرم...حس میکنم من بی تو میمیرم
شاید جهان من تو دستاته...از دست تو من جون
شاعر:علی خان احمدی
بارونــــه ، بارون / می بارم با اون
مـــیزنم بیــــرون / می روم آســون
خالــــی شد دســتم / از خودم خسـتم
تقصــــیر من بــود / دل به تو بستم
صـــورت خیســـــت /نمــیره از روم
می میــرم بــی
شاعر:عهدیه مقامي رازلیق
با رسمِ مجنونی ام , سازگاری ات را میستایم
انقدر در انکسارِ حریم مجنونی ام , گریسته ام
تا در معبدِ محبت با عشیره ی عشق شفا گیرم
مصافِ مسلطِ مژگانت ...
دلم را بیقرار کوچ کرده است
در اوردگاهی
شاعر:اسدالله شریفی
نامت لذت آرامش ست
برآشوب و اضطراب دلم
نامت مثل دیدن تا بلویی ست در ورودی زادگا هم
نیمه شبی که خسته از راهی دور می رسم
بر آن بلندی چراغانی را می بینی
کو ها هم به هم رسیدند و یکی شدند
اما من وتو
شاعر:اسد خدایی
وقتی ترانه گل میده تویِ سکوتِ تلخِ من
انگاری روحِ من میخواد ، رها شه از حصارِ تن
انگاری تو آسمونم ، همنشین خورشید و ماه
یادم میاد عاشق شدم ، تنها فقط با یک نگاه
حس میکنم که دستِ تو میونِ
شاعر:امید احمدی ساکت
روزی که من عاشقانه دل می بندم
پر می شود از حضور تو، لبخندم
پایان تمام آرزوها بودی
ای حادثه نوزده
شاعر:موسی علی نژاد
روزی که دستان ِ غزل را می فشردم
گویی که در چشمت،کواکب می شمردم
من بودم ...و چشمان ِشاد ِ عاشقانه
موی ِغزل را می کشاندم ،روی ِشانه
گم بود ستــاره روی ِبام ِآسمانت
دریای ِآبی در تلاطم، سوی ِ
شاعر:بلقیس محجوب
من شدم تسلیم از دست تو ، زِنـــــــــــهار
جنگ تحمیلی است در این خانه انــــــگار
من همان یارم، که جانم بود در دســــــت
راست گو،هستی تو هم اکنون همـــان یار
بـــود شب بــیدار از شوق تو
شاعر:رضا شجاعی
به نام خداوند دوست
ای خوشا دولت عشق و ای خوشا دولت دوست
که زمن هرچه دوام است همه از بر اوست
من بی فضل کجا و تو کجا ای فاضل
لطف ایزد بودت یارکه بحق دوست هم
شاعر:غلامرضا حاجی محمد
خداحافظ تمام نا تمامم
خداحافظ که از پیش تو میرم
میرم ،اما دلم همراه من نیست
میرم ،تا بی تو و این دل بمیرم
خداحافـــظ ، تمـام آرزوهـام
تمامِ دلخوشی های شبونه
خودم میرم ،که با عشقت
شاعر:کامبیز دستگیر
چشمهایم را روی کاغذ می نویسم تا به چشمهایت پیوند شوند
شعر را چاپ می کنم
اکنون میان این همه پیوند
هر روز
نوشته ای تجدید چاپ می
شاعر:هومن مرهمی
چشمهای غمبار، یک نگاه بیمار یک غزل ترانه، عاشقی و انکار
کیستی تو جانا،کس حضور شیوا در کسی نیاید،این نگاه رسوا
گیج و مات مبهوت،من همین بدانم بی تو پیر و فرتوت،با تو من جوانم
باز کن پنجره را، رو
شاعر:عباس قلعه چی
ياد مخمل كه مىافتم
ياس ِ لبهات خنده مىشه
از نفسهاى ترانه
دل غربت كنده مىشه
نه هوا، دلگير و خسته
نه صدا، زخمى و خاموش
طعم ِ خورشيدِ تو مىده
عطرِ سرخ ِ روى تنپوش
بوى متن تو
شاعر:حسين صداقتي
مرز عشق
مرز عشق و نفرت نباشه
عشق عاشق نفرت میشه
دنیای زیبای عاشقی
خالی از عشق و عاشقی
روزای سرد زمستونی
قلبه های اسیر و زندونی
نگاه های سیاه و سفید
شهر خاکستری
شاعر:مجید حسین
تا بی نهایت می رود روزی همین احساس ها
با عشق زیبا می شود بر شاخه ها گیلاس ها
روزی وضو می گیرد این ذهن زلال پنجره
با بوی شب بوها و با عطر نجیب یاس ها
ما می توانیم از خطر بی هر بهانه بگذریم
حتی اگر
شاعر:پوریا بیگی