نگو باید ازهم دور شیم نگوباید کمی مجبور شیم
من به تو خیلی وابسته ام تو و من اینو ازهم بهتر می دونیم
شایدراهی باشه واسه برگشت نباید به سادگی ازهم گذشت
توفکر می کنی این واسم سخت نیست
شاعر:محمدرضا دهقان
نگو باید ازهم دور شیم نگوباید کمی مجبور شیم
من به تو خیلی وابسته ام تو و من اینو ازهم بهتر می دونیم
شایدراهی باشه واسه برگشت نباید به سادگی ازهم گذشت
توفکر می کنی این واسم سخت نیست
شاعر:محمدرضا دهقان
کـنـج غـم خـانـه دل عـشـق تو مسرورم کرد
مــرده بـودم کـه دمـت زنـده پـر شـورم کرد
بـس پـریـشـان جـهـان بـودم و حـیران زمان
دل ســیــه بودم و انــوار تـو پـرنـورم کــرد
غــرق در مــاتــم
شاعر:علی رفیعی (پریش)
بقربانت بگردم نازنینم
دلم خواهد کنار تو نشینم
درون چشم مشکین و قشنگت
بهار زندگانی را ببینم
شکار من درین عالم تو هستی
برای صید وصلت در کمینم
توانایی ندارم هجر بینم
وصالم ده که مأیوس
شاعر:هادي پريزاد
((1))
چشمای ارومت رو
نگیر از خیال داغ من
می ترسم از روزی
که نباشی تو خیال من
همش احساس دلشوره
همش ترس از جدایی
نمیدونی چه دردی داره
پریدن از خوابی که
پٌر از کابوس تنهای بود.
((2))
یاد تو که
شاعر:نسرین دوره
شهد گلها روی لبهای بهار
جای خالی ترا پر رنگ کرد
این همه پروانه های شاد را
عشق رفت و اینچنین دلتنگ کرد
تخته سنگی بود و روح خسته را
"عشق" آهسته نثار سنگ کرد
"عشق" آهسته نشست و تکیه
شاعر:محمدرضا بیوکی واحد
اگر نیامده بودی همیشه دل غم داشت
و یک حضور پر از عشق پیش خود کم داشت
نبودی و دل من در نبودنت می سوخت
فراق تو چه کم از آتش جهنّم داشت ؟
اگر نیامده بودی بدان که می مردم
و جان برای نماندن دلیل محکم
شاعر:حسین خوش صحبتان
1*) شیرین هستی اما
دلت شور می زند برای فرهاد
می روی لیلی شوی
مجنون می شوی می رود
زلیخا را هم که یوسف پیر کرده
خانم هاعاشق نشوند بهتر است گویا!
.
.
2*) سربازِ عشق ِ من باش
می کشانمت تا خانه ی آخرِ
شاعر:آزاده عبدالهی
خاطره ای که با ترانه پر شد
ی قصه ای که عاشقانه گم شد
یک سبد از سکوت تنهاییها
ی اسمون که بی ستاره پرشد
من و شب و توو روزهای رنگی
فاصله بین ما ی کوه سنگی
منم منم همون که دل سپرده
همون که از ندیدن
شاعر:وحید سحرخیز
صدها سال گذشت و عمر تمام...صدها دل دادمو عشق تمام
در خور شان تو نیست دلم میدانم...اما با عشق تقدیم به تو.
شاعر:علی زمانی
شبی به یاد لیلی ، مجـنون چه گریه ها کرد
آخردل و خودش را، همچون آواره ها کرد
شبی سرد و غم انگیز، باز هم به یاد لیلی
آخرببین که عشقش، با او خدا چه ها کرد
لـیـلی کجاست آخر ، تا غـم او بداند
جوان
شاعر:محمدفاطمی
ای که دریای وجودم را زدی بر هم ،بیا
ای نشان روزهای خوب من،کم کم ،بیا
ای نشانده درد غم بر ساحل دریای من
بغض من شبگرد شد ،ای شب زده نم نم بیا
روح من در تشنگی مانوس گشته با غمت
من کویرت گشته ام،ای
شاعر:الهام مقصودی
مثالِ یکی برگِ افتاده در بادِ پائیز
بهر سو کشانَد مرا با شمیمی دل انگیز
چو آوارگان بی کَس و بی پناهم
پیامی بیاور مرا ای نسیم سحرخیز
چو دریای بی موج ، غمگین و تنها
چو طوفان بیا، موج را
شاعر:علی اصغر متقیان
قصه گیسو…
این غصه که من دارم از دست غم هجران آخر شدنی نیست
خورشیـد جمـال تو بـر شام سیاه من هـم بر شدنی نیست
ما قصه گیسویت با قافیه موزون چون شعـر طرب انگیـز
تا بانگ اذان صبح هر چند که می
شاعر:سید محمد جواد آزمون
مي ديل خيلي بيگيفتِه خيلي تنگه
تي لبخند تي نگاه خيلي قشنگه
تِرِه ميرم بيا مي ور نوَه شُون
مرَه دنيا ميان تنها نوَه نُون
مي ناجه روز و شب با تو ايسَنه
مرَه فرصت بده فقط اي دَنِه
بيا تا دس به دس
شاعر:حميده حق دوست
حوایت می شوم
اگر بدانم هوایم را داری
به هوای دیگری نمی روی
حوایت می مانم تا
شاعر:نگین پوراسلامی
می بارد مهتاب برسینه ی تاریک شب
می شکفد شب بو در دامان نسیم
می اندیشم در این شبانه به تو
می ربایی خواب را از بستر دیدگانم
نیمه ی گمشده ی من...
دوست دارم نگاه نجیبت را
دوست دارم غزل های سبزت
شاعر:لاله رحیم زاده
بوی نم می دهد
ایوان خانه ام
چشمان منتظرم
گردا گرد این شهر می چرخند
رویا هایم چون نهالی قد میکشند
با غرش ناگهان آسمان
حواسم در حیاط خاطره پرت میشود
آن کوچه ی چشم گشوده به دریا را یادت
در سر و جان مهر تو دارم رضا (ع)
کاش کُنی مست و خمارم رضا *
آهوی سرگشته ی صحراییم
لطف نما کن تو شکارم رضا*
شهره ی آفاق شدی از کَرَم
ذکر همه لیل و نهارم رضا*
کیست شناسد تو و هستی تو
خاک رهت ایل و
شاعر:سیف اله باقریها