January 16, 2013, 6:30 pm
با یک نگاهت خواب را؛ ازچشم قلبم دور کن
رنگ شب های مرا ؛ همرنگ زلفت بور کن
با یخ دستانت هزار جهنم؛ بر دلم افروختی
حال شیرین مرا با اشک هایت؛ شور
شاعر:شهاب قلعه یی
↧
↧
January 16, 2013, 6:30 pm
رد پای بیقراریت
بر پیشانیم جامانده
آری . . .
سجده هایم درست کار می کنند
شاعر:سعید طالبی
↧
January 16, 2013, 6:30 pm
تو را مي بوسمت در دل
رود انديشه هر مشكل
كند فراموشم غم زان پس
شود حل، درد لاينحل
تو را مي بوسمت بي منت
براي بي انتهاي چشمانت
سياهي بود كه روز و شب
شده رويايم روي زيبايت
تو را مي بوسمت زان
شاعر:ساغر نوشين
↧
January 16, 2013, 6:30 pm
"جای من خالی است"
جای من در ساحل دریا روی ماسه ی نم دار
در نگاه روشن مهتاب ، روی بسترِدریا
در نخستین روز از شهریوری زیبا
"جای من خالی است"
جای من در خلوتی شبانه
راز و رمزی
شاعر:زهرا پویامنش
↧
January 16, 2013, 6:30 pm
سالها دل خالی از دلدار و عشق
پـایداری در غم و پیکارو عشق
سینه ای بیرون ز استدلال و جبر
عقل حاکم عـشق محکوم صبـر
حاکم تن عـقـل عقلی خود پـرست
روزها از خود پرستی مست مست
در چنین سیر و سلوک
شاعر:رسول جورابدوز ( ابن سائل )
↧
↧
January 16, 2013, 6:30 pm
باز در سوز هوای سرد، عریان میشوم
در هجوم هجمههای درد بیجان میشوم
دست در آغوش تمثال خیالی بُردهام
همنوای ناله ارواح، گریان میشوم
حس تنهایی مرا در بحر ظلمت میبرد
پشت دیوار سکوتی
شاعر:سید علی شاه چراغ
↧
January 15, 2013, 6:18 pm
با دو نخ انتظار
زمانت را
از بورس اوراق بی بها خریدم
باران آمد
و زمان مثل دلار چهار برابر شد
دل به آن دریا زدیم
بادبان دست هایمان برافراشتیم
و کفش هایمان
زورق هایی شد که نفوذ پذیری را
از آب و
شاعر:مهرداد بهروزی نژاد
↧
January 16, 2013, 6:30 pm
در شامگهت، طلعتِ ناهید برآمد
از دلکدۀ مهرِ شما عید بر آمد
استادِ جنون- خیزِ سحرهای عبادت
با دستِ تو دل، از گِلِ تردید برآمد
با رقصِ قلم، خونِ اَنَاالحق به رگت ریخت
منشورِ تو از مُصحَفِ
شاعر:محبوبه دلیری
↧
January 16, 2013, 6:30 pm
دلا دیوانگی هم عالم ندارد
به پای ناکسان سوختن ندارد
در آن جمعی که باشی باز تنها
دریغا از دمی . ماندن ندارد
اگر گفتند که تو خامی حذر کن
بدان در کار عشق پختن ندارد
به پای او من عمری نشستم
شاعر:هومان خورشاد
↧
↧
January 15, 2013, 9:14 pm
تو با تنهایی هام چی کار کردی
اومدی
حالا داری میری
اومدی
یه دردی به دردام اضافه کردی
اما نه!
قبل تو عشق یه نا آشنا و واسه من یه غریبه بود
حالا حتی بعد از رفتنت
عشقت تنهایی هامو بغل
شاعر:مرضیه امینی
↧
January 15, 2013, 9:28 pm
کیست آیا که ز دل سوخته ای یاد کند
دل غمدیده جان سوخته ای شاد کند
شود آیا که ببینم رخ همچون مه تو
شود آیا که بمیرم صنما در ره تو
گرچه بین من و تو فاصله ها بسیار است
نیست نومید دل و منتظر دیدار
شاعر:مهدی حامدی
↧
January 15, 2013, 10:32 pm
بیا که سوخت ، دل ِ شهر ، شراره لازم نیست
بیا کنار خاکیان , کناره اند ،کناره لازم نیست
بیا که در آسمان این شهرِ تاریک و سرد
چون تو ماهروی باشد ،ستاره لازم نیست
شاعری گریان ، بیا آرام
شاعر:سارا حکمت
↧
January 15, 2013, 11:24 pm
دوست دارم
بگویم
که
به اندازه یک رقص...
خوشم
و تو باور بکنی..!
***************************************************
وه که چه
شاعر:زهرا حسن زاده (پاک باز)
↧
↧
January 16, 2013, 1:04 am
باز هم درد درون و غم نا مرعی شب
لرزه بر چارستون دل عشقم چون تب
ازدحامی است در آن بسترتنهایی من
خواب را آواره
باز هم پازل دردی که هزاران بار است
سقف را می شمرم باز یکی نا پیدا
لب پر از شبنم تب
شاعر:مجید رضا تقی پور
↧
January 16, 2013, 1:38 am
باز هم شب شد
یک یلدای دیگر
سرما...
تنهایی...
غم...
بغض...
و کمی هم اشک...
میبینی؟
سفرهام آماده
شاعر:سعیده امیراولاد
↧
January 16, 2013, 6:30 pm
روحم بسان پرنده ای است
که در آشیان تن خفته
وخبری از مرغان مهاجرندارد
که در آشیان شان در مسیرتندباد زندگی ویران شده...
تنلنگری شاید بتواند روح خفته ام را بیدار سازد
نمی دانم ...
شاید «عشق» آن
شاعر:رضا جوکار
↧
January 16, 2013, 2:22 am
از گریه های شبانه
از دغدغه در کوچه های بی نام
از سکوت برف از شدت پاکی ابر
از کدام یک بگویم؟؟
از شب مه الود در کوچه های بی نام ؟
یا
از سکوت سخت برف؟؟
از لذت صدای رش رش باران ؟
یا
از لذت خرد
شاعر:مهتا میرک
↧
↧
January 16, 2013, 2:55 am
پيچيده به هر دشت ودياري خبر عشق
پيداست به هر سينه كه بيني اثر عشق
سوزد پر جبريل امين در ره معراج
از حد گذرد هر كه بود همسفر عشق
فرهاد شود خاك ره منزل شيرين
شيرين تراز اين ميوه بود
شاعر:محسن اسلامي
↧
January 16, 2013, 3:36 am
درختان
در صـَف نام تو...
ایســتاده اند
تا لابه لای انگشتانِ باغبانی که منم
شـــاعر شوند
ومن برای سرودنت
شاعر:پیام شیردل
↧
January 16, 2013, 3:48 am
سلام ای کوچه های شهر تنهایی، سلام
سلام شبهای بی تابی و بی خوابی، سلام
سلام غربت ،سلام ماتم، سلام دنیای بی رنگی
سلام تنهایی و حسرت ،سلام شب های دلتنگی
کدوم کابوس از این بدتر تو این دنیا وجود
شاعر:کامبیز دستگیر
↧